گاهی یاد خودم می افتم.. چه بیگانه ام با این جسم!!!!
از خدا دلم گرفته است.. انگار مرا آفریده تا دور هم با فرشتگانش جمع شوند و به من بخندند...
سکوت تمام نشدنی تهران به سان قبرستانی است که در آن مرده هایش هم مرده اند!!!!
نوید سال خوب بر من میرسد و نشان به آن نشان که نیمی از دندانم پریده و زانوی چپم کلا خم نمیشود سقف دهانم زخم شده و کمی هم احساس سرما خوردگی دارم.. مطمئنم امسال سال خوبی خواهد بود با این اوصاف...