یک سال گذشت و من هیچ نفهمیدم از این یک سال.. اما تنها چیزی که می دانم این است که این یک سال از آن دو سال خیلی بیشتر به من خوش گذشت با همه بدبختی هایش!!!
ریحانه
چهارشنبه 25 اسفندماه سال 1389 ساعت 10:05 ب.ظ
صدای جیغ و داد و هوارش بلند میشود که چه خبر است مگه بهت نگفته بودم مشکی نخر بدم میاد؟
فریادم را به یک لیوان سکوت قورت میدهم تا مبادا از دهنم بپرد یک مانتوی پیزوری مشکی را 40 تومن نخریدم 70 تومن خریدم.. چون مطمئنم سکته را خواهد زد دور از جان!!!
ریحانه
دوشنبه 23 اسفندماه سال 1389 ساعت 02:47 ب.ظ